در وبلاگ سابق که به رحمت ایزدی پیوست گاه و بیگاه نوشته های خوبی نیز به چشم میخورد ! بعضی از اونها رو هنوز دارم و شاید به مرور براتون بذارم :
عشق در نگاه صادق هدایت
عشق در نگاه صادق هدایت بی فرجام است ، در بوف کور که به نوعی مانیفست (1) او محسوب میشود معشوق راوی یک فاحشه است که با هرکسی بجز خودش میخوابد و یا در بخش دیگری از همین داستان راوی فقط به جسم در حال زوال معشوق میرسد . ( چه چیزی از این وحشتناکتر؟) در " تجلی " عاشق در پایان داستان با سیگار معشوق که آثار رژه لبش رویش باقی مانده است تنها میماند در داستان " داش آکل " عاشق سینه چاک ، بالاجبار خود بانی و باعث ازدواج معشوقش با غریبه ای میشود و یا در" سگ ولگرد " عشق باعث میشود سگ ، صاحب و خانه ی خود را از دست بدهد و آواره بشود هدایت تنها به انعکاس تلخ و دردناک فرجام عشق در داستانهایش بسنده نیمکند و در جای دیگری پا را از این فراتر میگذارد و نظر خود در مورد عشق را با لحنی بی سابقه اینگونه بیان میکند عشق دام طبیعت برای تولید مثل است . براستی که عمق این سخن باید مو را بر تن هر کسی سیخ کند چه سخنی از این هولناکتر؟ او عشق را مانند خصیصه ی هر دامی زیبا و دلفریب اما با باطنی خطرناک نشان میدهد و انسان را بدین گونه برده ی طبیعت نشان میدهد که برای پایداری آن بناچار خود را در مهلکه ی عشق گرفتار میبیند . در منظر هدایت عشق باعث صعود او نیست بلکه عامل سقوط او به ورطه است .
1:20 بامداد شنبه 26 خرداد
نوشته : رضا ر
پ. ن
1. manifest به معنی بیانه ، اعلامیه است
البته قرار شد در اینجا از عشق ننویسم ولی حیفم آمد که این نوشته رو دوباره نذارم .
تو یا نمیدونی عشق چیه یا نمی دونی هدایت کیه
لطفا دلیل مخالف خودتان را با ذکر دلیلی بفرمایید وگرنه هرکسی میتوانهد شعار بدهد!
باید در کلیه ی نگره ها نسبت به عشق،نگره و بیان فروید رو هم قابل احترام و تامل دانست...هدایت را هم ما نمیتوانیم با چندکتاب او محدود و محکوم به یک نوع دیدگاه کرد...شاید هم اینچنین که شما گفتید،بود...اما همین هم زیباست...عشق گاهی خیانت و تنهایی است...عشق گاهی صکس است...این لختی بیان و این بی تعارفی در بطن هرچیزی از جمله عشق،زیباست و ستودنی...پس هدایت واقعا،قابل ستایش است..
کاملا درسته.عشق منو به نابودی کشاند.یه نابودی لذت بخش بود.کاش الان هم یه صادق هدایت داشتیم که مارا از حقایق زندگی اگاه میکرد تا سرمون کلاه نره.
من هم قربانی عشق هستم.هیچ چیز جز عشق نمیتونست منو از پا دربیاره.من یه عشق واقعی داشتم ولی فقط بدبختیش به من رسید وقتی متوجه شدم عشقم واقعی و دو طرفه بوده که دیگه خیلی دیر شده بود.عشق میتونه بدترین دشمن ادم باشه.
آدم وقتی عاشق بشه به عشقش نرسه زندگی براش مثله یه مرگ تدرجی میشه براش منم قربانی عشقم ولی ای کاش صادق هدایت بود و با آگاه همون میکرد
یک تصویر ذهنی از معشوق که هیچکس به جز عاشق تجربه نمیکندو به همه کس هم داده نمیشود
عشق، چه واژه غریبی ،ادعام نمیشه عشقی داشتم واقعی جوون میدادم زندگیم رو دادم بعد ۵سال گذاشت رفت بی خدافظی تهش گفت میخاستی دل نبنی حال من موندمو آدمی که اعتماد و اعتقادم از همه چی رفته حتی خدا شدم یه آتئیست تا نفس دارم تنها زندگی میکنم تنها میمیرم آرزوی هر لحظه ام مرگ بس،